فارسی

   مقـــــدمه       

 

در سال۱۳۴۴ در تهران متولد شدم. رشته تحصیلیه دبیرستانیم، علوم تجربی (فیزیولوژی و بیولوژی) بود. از انجایی که به کارایی دستگاههای بدن و ماهیچه ها علاقه داشتم، بهترین نمره ام را در این موضوع درسی میگرفتم.  به رشته پزشکی علاقه زیادی داشتم چون متقاضی زیادی برای این رشته بود، امتحان ورودی سختی داشت. در ان زمان فقط یک بار شانس قبولی داشتم. در غیر اینصورت میبایست به خدمت سربازی میرفتم.  در این امتحان رد شدم و مجبور به رفتن به سربازی برای ۲۶ ماه در دوره جنگ با عراق شدم.  پس از اتمام سربازی تصمیم به تحصیل رشته اتومکانیک گرفتم و دوره فشرده را انتخاب کردم که زودتر به پایان برسانم. بعد از قبولی امتخانهای کتبی و عملی، مدرک اتومکانیک عمومی را اخذ کردم. گرفتن کار بدون تجربه کاری، بسیار سخت بود. ولی بالاخره در یکی از شعب نمایندگی بنز در تهران مشغول بکار شدم.  ممکن است  بفرمایید: این چه ربطی به پزشکی داره؟

 

       شباهتهایی بین پزشکی و اتومکانیک هست.  اتومکانیک هم در این زمان یک علم محسوب میشود. چرا که همه خودروها مجهز به سیستمهای کامپیوتری هستند. بنابراین عیب یابی و تعمیر ان نیار به دانش و خلاقیت دارد. همانطور که پزشکان بدن انسان را خلق نکرده اند، مکانیک ها هم اتومبیل را نساخته اند. شباهتها از این قبیلند:

 

     ۱- اندامهای انسان و سیستمهای اتومبیل بدون توجه به معروفیت پزشکان، پروفسورها، معروفیت داروها، نوع اتومبیلها و استدلالهای مهندسین اتومکانیک، بیشتر از قوانین فیزیک، ریاضیات، هندسه فضایی، شیمی، مکانیک، الکترونیک و بیولوجی تبعیت میکنند. این سیستمها نیاز ندارند که از ما پیروی کنند. اگر خلاف این قوانین عمل کنیم، انها نیز بی تعارف، بدون تبعیض و بی رحمانه یا از کار میافتند، یا بر ضد میل ما انسانها عمل میکنند.  نهایتا اینکه شما هرچقدر هم که پروفسور در این دو رشته باشید، در برابر این سیستمها حکم دانشجو را دارید. اگر خودمختارانه بخواهیم از منطق و دلیل خودمان استفاده کنیم، در عیب یابی همچنان موشی که روی چرخ اسباب بازی میدود، میدویم و به جایی نمیرسیم. کلافه میشویم و میگوییم: ؛متاسفیم، چاره ای نیست.؛. واقعیت اینست که ما در علم و عیب یابی ضعیف بوده ایم. 

 

     ۲ـ اگر ما بدن، ماشینها و کامپیوترهای خیلی پیش رفته را با منطق غلط، ازار، اذیت و یا گیج کنیم، یا سیستمها را از کار می اندازیم و یا اینکه انها را بر علیه خود می شورانیم.  شاید بهتر باشد که مثالی بیاورم. درمان سرطان با شیمی درمانی و پرتو درمانی یک اشتباه محض است. چرا که به جای اینکه علت را از بین ببریم، خیلی عامیانه خشک و تر را با هم سوزانده ایم. فقط عوارض ان را از بین برده ایم. درست مثل اینکه بیماری تب دارد و ما بجای عیب یابی عفونت و دلیل ان، از داروی تب بر استفاده کنیم. وقتی علت هنوز به قوت خود باقیست، این  بیماری دوباره زیرکانه تر از پیش پدیدار میشود.

 

     ۳ـ هیچکدام از این دو را نمیتوانیم باغذای ناسالم، شیمیدرمانی، عملهای زیبایی، داروهای شیمیایی، قطعات غیر اصلی، روغن موتور کیفییت پایین و از این قبیل برای درازمدت فریب دهیم. بالاخره همان عیب و ایراد سر باز خواهد کرد. 

 

 

       سه سال بعد (۱۹۹۳)، به المان مهاجرت کردم. برای نمایندگی سوبارو موقتی شروع به کار کردم. در این هنگام دوستان مرا تشویق به مهاجرت به ایالات متحده امریکا کردند. چنین تقدیر شد که با ویزای تفریحی به شهر سیاتل واقع در ایالت واشنگتن سفر کردم. پس از مدتی به این شهر و کشور علافه مند شدم و تصمیم به اقامت در انجا را گرفتم. ولی وکیلم گفت که در حال حاظر من شامل هیچیک از تبصره های اقامتی امریکا نمیشوم. با این وجود تصمیم به اقامت در امریکا با ویزای تاریخ گذشته گرفتم. به این ترتیب به مدت چهارده سال غیرقانونی در اینجا زندگی کردم. یک شغل نقد یا زیرمیزی به عنوان تکنیسین اتومبیل در یک تعمیرگاه ولوو گرفتم.  در صورتی که هیچ توانایی در مکالمه زبان انگلیسی نداشتم. مدیر تعمیرگاه فقط دو هفته به من فرصت داد که قادر به فهم دستورات کاری و تکلم به زبان انگلیسی بشوم.  در غیراینصورت اخراج میشوم. هر روز پس از ۸ ساعت کار سخت از قبیل نظافت، عیب یابی،  تعمیر و اتمام توضیحات کار به سرمکانیک، میبایست شروع به فراگیری زبان میکردم. دوست ایرانیم، شهریار در این زمینه کمک بسیاری کرد. نمیتوانستم در کلاس زبان ثبت نام کنم، چرا که وضعیت اقامتیم ایراد داشت. تلفظ، دستورات زبان و اصطلاحات این زبان را به طریقی فرا گرفتم که هیج امریکایی و یا خارجی ای شک به وضعیت اقامتی من نکند.

 

       هر چندوقت یکبار در تعمیرگاه دیگری کار میگماردم که کسی شک نکند. همین برای من خیلی دشوار بود. از طرفی این تنوع محل کار به دانش اتومکانیکم افزود. از این راه به سیستمهای سوختی جدید، طراحی و عیب یابی مدلهای جدید بنز، بی ام و و چند مدل دیگر اشنا شدم. تجارب زیادی در عیب یابی، تحقیق و میانبرهای کاری جهت بالا بردن کیفیت کار و سرعت کار به دست اوردم. بدین ترتیب بیش از ۲۰ سال دانش و تجربه کاری در این رشته به دست اوردم. حدود هر ۵ سال میبایست دانش اتومکانیکم رابه روز میکردم که با سیستمهای الکترونیکی جدید اشنا شده و قادر به عیب یابی و تعمیر میشدم. انقدر سرعت تغییر و تحول در الکترونیک بالا گرفت که کتاب به تنهایی پاسخگوی کار من نبود و میبایست به کامپیوتر رو میاوردم. به هر ترتیبی بود، نحوه اشنایی با کامپیوتر و نرم افزارهای مربوطه را فرا گرفتم که در کارم مرا بسیار یاری کرد. در این هنگام وکیلم با من تماس گرفت و اظهار داشت که راهی جهت حل مشگل اقامتیم یافته است. بنابراین ایشان پس از دریافت اقساط ماهانه ۵۰۰ دلار و به مبلغ کل ۵۰۰۰ دلار، کارشان را شروع کردند. وقتی که تمامی اقساط را دریافت کردند، گفتند که قانون مربوطه تغییر کرده و دیگر شامل حال من نمیشود. طبق قرارداد، هیج حقی برای پس گرفتن پولم نداشتم. 

 

       پس از ان حس کردم که باید از سیاتل کند و به دیار دیگری که قوانین مهاجرتی سخت تری دارد، مهاجرت کرد. اینچنین خود را مجبور به اقدام جدی تر جهت گرفتن اقامت میکنم. زیرا از وضعیت غیرقانونی بودن دیگر به ستوه امده بودم. بعبارتی یا اقامت و اجازه کار بدهند یا مرا به ایران باز گردانند. بنابراین شهر توسان، واقع در ایالت اریزونا (ایالت مرزی) را انتخاب کردم که حتی کارت شناسایی هم با این وضعیت صادر نمیکنند. در مرداد ماه سال ۲۰۰۰ به این شهر مهاجرت کردم. درست حدس زدید. همه دوستانم گفتند: ؛مگه عقلتو از دست دادی. عملا داری وسط تابستون میری تو جهنم، اونم تازه با این وضهیت پا در هوا؟؛  یک روز بعد از رسیدنم، هنگام تعویض روغن اتومبیلم حس کردم که دارم از گرما به کما میروم. سریع کار را به پایان رساندم که کارم به بیمارستان نکشد.

 

 

       طبق معمول، یک کار سیاه اتومکانیک در عرض چند روز پیش یک اقای ایرانی گرفتم. بعد از ۶ ماه، کار خودم را به عنوان مکانیک سیار شروع کردم. چند ماه بعد یک خانه ۲ گاراِجه را اجاره کردم که هم تعمیرگاهم باشد هم محل زندگیم. بدین طریق هم در وقت صرفه جویی کردم، هم در مصرف سوخت ، هم احتمال تصادف و هم احتمال رو در رویی با پلیس و غیره. دیگر اینکه مجبور نبودم برای خرید قطعات به جایی بروم. با سفارش تلفنی برایم میاوردند. بدین طریق راندمان کارم بالا رفت. اعتماد مشتری ها نیز بیشتر شد.  

 

 

       شرایط سخت کاری (موتور داغ و هوای گرم) مرا به سمت تغذیه بهتر هدایت کرد. نه مشتری و نه خودم وقت زیاد برای انتظارکشیدن سرد شدن موتور نداشتیم. بنابراین مجبور به تحصیل و تحقیق در علم تغذیه شدم. قبل از ان، روزانه نوشابه های شرکتی، چای، قهوه، شیرینیجات، چیپس، پفک، کیک، همبرگر های ارزان تبلیغاتی و امثال انرا میخوردم. اینها را که به کل قطع کردم، بازدهی جسمانی و فکریم به مقدار قابل توجهی بهتر شد، تا حدی که میگرنم که گهگاهی به سراغم میامد، از بین رفت. درست حسی به من دست داد که به یک دریانورد با دیدن یک پرنده دریایی میدهد. اری، نوید رسیدن به ساحل بعد از ماهها سختی کشیدن روی دریای پر تلاطم و دوری از خیلی خوبیها. ترسم از اینده کمتر و امیدم  بیشتر شد. علاقه دیرینه دوباره بیدار شد و بدین ترتیب، فیزیولوجی بدن انسان را بطور کاملتری تحصیل کردم. سپس در کتب مختلف، علم تعذیه، ساختار سلولی و جزییات کار هر ارگان، چگونگی ترمیم سلولهایشان، بازدهی و بازتاب انها نسبت به تغذیه و محیط شیمیایی را تحصیل، تحقیق و روی خودم ازمایش کردم. مطالب جدیدی در این بین دستگیرم شد  که این یکی ار ان موارد است:

 

در کتبی که در دانشگاههای پزشکی تدریس میشود، ذکر شده که سلولهای مغزی مقدار زیادی قند و اکسیجن مصرف میکند. ولی با تحقیقاتی که بعمل اوردم، به این نتیجه رسیدم که این سلولها حتی نوع قند و اکسیجن همراه با گازهای دیگر را نیز تشخیص میدهند.  مثال:

 

O2?

یا

O2+CO+HC+…?

 

       به دلایل مشکلات شخصی، پا در هوایی وضعیت اقامتیم و ترس کهنه و دراز مدتم از پلیس امریکا فشارهای روحی به حدی افزایش یافت که مرا مبتلا به زخم معده هاد کرد. تا حدی که از شدت درد نمیتوانستم بخوابم و کارهای تعمیر خودرو را 

 

 رد میکردم. این به من ثابت کرد که سلامت جسم با روان ارتباط مستقیم دارد.  بعدها پی بردم که در حیوانات هم اینچنین است. این ثابت میکند که حیوانات نیز روح دارند. برگردیم به زخم معده ام. چاره راه را این دانستم که باید پرهیز غذایی بخصوص، جدید و دشواری را همراه با استراحت مطلق شروع کنم. یعنی تا ۱ ماه کارم را تعطیل اعلام کرده و جز تفریحات سالم مثل شنا، فستیوال، تماشای فیلمهای کمدی، تماشای رقص های متنوع و استراحت، کار دیگری نکردم. پیشنهاد میکنم که در صورت توان مالی، حداقل سالی یکبار این روش را امتحان کنید. چرا که نیاز جسم و روان شماست.  این روش را تغذیه درمانی همراه با روان درمانی مینامند. با توجه به اینکه سلولهای مخاطی معده همواره در مجاورت اسید هستند و بر خلاف پوست خارجی بدن به کندی ترمیم میشوند، با این روش نه تنها پس از سه روز میزان دردم ۸۰٪ کاهش پیدا کرد، بلکه در عرض فقط یکماه کاملا بهبود پیدا کرد. این ازمایش موفق نقطه عطفی برای من بود تا این شاخه (تغذیه درمانی) را از سال ۲۰۰۵ خیلی جدیتر ادامه  داده و ازمایش کنم. از انجایی که داوطلبی نداشتم، خودم را همچون موش ازمایشگاهی مورد ازمایشهایم قرار داده و روی سایر بیماریهایم از جمله زانو درد، گردن درد و کتف درد، کار کردم. کتف راستم در مسابقات شنای سرعتی اسیب عمیقی دید تا حدی که پزشکان تشخیص تعویض ان را دادند. زانو راستم نیز بر اثر اسیب به تشخیص پزشکان میبایست تعویض میشد. خوشبختانه این دو بیماری همچنین به کمک تغذیه درمانی، روانپردازی و فیزیوتراپی درمان شد. پس از هر درمان پنجره دیگری در این راه، برای من باز شد.  پس از بیش از ۱۰ سال بودن در این راه، هنوز باور ندارم که همه معلومات را به دست اورده ام. ولی انقدر نتایج برای خودم و بیمارانم رضایت بخش بوده که در قلبم احساس شادی میکنم. حس میکنم که در جزیره ای بسیار زیبا با سواحل شفاف نیلگون، سبزیجات و میوه های بهشت گونه، دمای معتدل و غاری با منظره دریا، برای زندگی بهتر قدم گذاشته ام که تنها تعداد معدودی ان را یافته اند. با اینکه در این زمینه تنها و غریبم، ولی احساس غربت نمیکنم. یاد لبخند کسانی که از این روش بهبود یافته اند، خلا تنهایی من را پر میکند. اینجا جایست که نه تنها بدون هیچ عمل جراحی، پرداخت هزینه درمانی های سنگین و تحمل عوارض جانبی، درمان شدم، بلکه از زندگی هم از لحاظ جسمانی و هم روحی خیلی بیشتر لذت میبرم. همین سرنوشت شیرین به من شوق یاد دادن این روش به دیگران را داد. حتی اگر دیگران با شنیدن جمله ای یا حرکتی از من، تغییر نیک کوچکی در زندگیشان بدهند، بهره کوچکی برده اند. هر ذره تغییر نیک، روزبروز جمع شده و همچون قطرات باران که رود و سرچشمه میگردند، جاری خواهند شد. بدین طریق گیاهان روییده، گلها شکفته و میوهها به بار خواهد امد. به امید روزی که این بهشت گمشده پر از چنین ادمها شود. لازم است که از دوستانی که در این راه حکم استارت موتور سالها خاک خورده من بوده اند، تشکر کنم. شهریار، دزیره، تراویس، پزشک بسیار خاذق، دکتر دتمنسن و دکتر علوی و چندی دیگر از دوستان، از جمله کسانی هستند که بدون کمک انها، به هیجکدام این نتایج نمیرسیدم. به همین دلیل ، این را وظیفه انسانی خود میدانم که به شما دوستان تا جایی که قدم بردادید، یاری و راهنمایی کنم.

 

 حرکت از توست، برکت از اوست. من وسیله ای بیش نیستم. 
 
 
      اگر هم وجهی از کسی بابت کتاب و یا خدمات درمانیم دریافت کنم، دلیل اصلیم متعهد کردن شما دوستان برای به پایان رساندن کتاب و برنامه تنظیم کرده ام برای شماست. تجارب ثابت کرده که به کسانی که رایگان کتاب و خدمات داده ام، نه تنها کتاب و برنامه ام را تمام نکردند، بلکه بدون اوردن سند و اثباتی سعی کرده اند بکمک نقل قول از تبلیغات شرکتهای داروسازی و اخبار شنیده شده از رادیو تلویزیون کل کتاب و عقاید من را رد کنند. نیازی به بحث با این نوع از دوستان را ندارم. چرا که خودم شخصا یکی از نمونه های بارز اثبات این روش هستم. هم از لحاظ پوست و ظاهری، و هم از لحاظ قدرت بدنی و استقامت حداقل در رده سنی خودم در کشور امریکا مقام اول در شنای ۲۰۰ متر قورباغه را بارها بدست اورده ام. حتی برای امتحان بیشتر خودم، با کسانی که ۱۵ سال از من جوانتر بودند نیز مسابقه دادم و برنده شدم. بارها در این مباحث مرا به بارفیکس، شنا و دیگر ازمایشهای قدرتی استقامتی به مسابقه دعوت کرده اند و خوشبختانه سربلند بیرون امدم. پس وقتی نظریه اي به حکم تبدیل میشود که از ازمایشات قبول بیرون بیاید. نظریاتی که از پزشکانی که تابع شرکتهای داروسازی بوده اند، در عمل بارها رد شده است. مثل درمان سرطان که پس از دریافت مقادیر بیلیون دلاری در طول بیشتر از ۳۰ سال اخیر، هنوز از شیمیدرمانی و پرتو درمانی استفاده میکنند. نامعقولانه ترین راه درمان است. چرا که فقط نتایج سرطان را از بین میبرند، نه علت را. 
  
    صحبت از دوستان یاری دهنده شد. من شخصا به کشورهای متعددی اعم از فقیر، ثروتمند، سفید، سیاه، سبزه، زرد و سرخپوست مسافرت کردم. به این نتیجه رسیدم که در همه نقاط دنیا ادم خوب یافت میشود. اگر من چنین شخصی را در ان دیار پیدا نکنم، یا وقت کافی برای اینکار نگذاشته ام، یا فکرم را روی نظر منفی به ان ملیت قفل کرده ام، یا در مکانهای غلط جستجو کرده ام، یا اینکه شاید ایراد از خود من باشد، مثلا توقعم از ان ملیت در ان موقعیت سیاسی و اقتصادی بیش از حد است. اگر اینطور تصور کنید که دارید در دامنه کوهی به دنبال یک تکه جواهر میگردید. ایا بعد از یک ساعت کندن، نا امید میشوید و اظهار میدارید که در این کوه هیج جواهری نیست؟

 

       همانطور که هر جواهری نقطه ضعفی دارد، انسانها نیز نقاط ضعف دارند. از ان پس اختیار با شماست که کدام را به عنوان دوست یا همسر انتخاب کنید. ولی دلیل بر ان نیست که ان ملل را خار، بی فرهنگ، احمق یا با صفتهای توهین امیز دیگر خطاب کنیم. بهتر است که اظهاراتمان با اساس باشد. چرا که اگر حتی یک نفر خوب در ان دیار پیدا شود، این نظریه را رد میکند. مثال: سنگ زیبای بنفش رنگ اماتیست در مقابل نور افتاب رنگ خود را از دست میدهد و به شکل شیشه ای شکسته به نظر میرسد. این نقطه ضعف این سنگ است. اگر این سنگ را از معرض نور مستقیم خورشید دور نگه داریم، همچنان میتوانیم از جلوه ان لذت ببریم. این در مورد انسانها نیز صدق میکند. ما از دید دیگر انسانها و حتی حیوانات چگونه بنظر میرسیم؟ شخصی منفی باف، تهمت زن، حسود، دروغگو، خودخواه و نا امید، یا شخصی امیدوار، خیرخواه، صادق، یاور، مهربان و بخشنده؟ شما نیازی نیست که چند نوع غذا برای شاد کردن مهمانتان درست کنید. یکنوع غذا با کیفیت بالا، به میزان کافی و چهره ای شاد، مهمان شما را شاد میکند. در غیر اینصورت مهمان شما حریص است. یعنی شخص قانعی نیست. حسادت، منفی بافی و دیگران را با توهین خطاب کردن از فقدان اعتماد به نفس، جهالت و خودکمبینی سرچشمه میگرند. 

 

 

                                                             «شعرهای  فلسفی»


🌿 شعر از استاد تغذيه درمان: فرشاد خطابى

 سرچشمه: يكى از استادان گراميم، افلاطون

 نام شعر: غار،   (داستان شب۲)


 🌷🍀قسمت اول🍀🌷

 پنج تن زاده شدند در يه غارى.                   بخوردند و بنوشيدند بى هيچ عارى.

آنان را ببستند چون ألاغى رو به ديوار،           بينداختند سايه اشياء روى ديوار.

بگفتند كه اين، اينست و آن، آن،                  اينچنين است كه اين گردد ز اين، آن.

نمايشهاى گوناگون بگرفتند اين پنج تن.         بگريستند و بخنديدند از مغرور تا فروتن.

سرگرميهاى گوناگون بدادند به اينها.             سرگرميهايست بر محور سايه اشياء.

گفتگو و بحثها داشتند در اين باب.                كه اين سايه بخواهى يا يه عناب.

هرچند روز سايه اى تازه بيامد.                    نوا و بوى مرتبط، بودند پيامد.

آزمونهايى در اين مورد بگرفتند.                    كدام بو با كدام سايه ببافتند؟

بدادند به همه ديپلم و ليسانس.                 نمايشها بدادند سانس به سانس.

يكى پرسيد: چه چيز است پشت ديوار ؟       بگفتندش: بگذشته يونجه ات ز حد بسيار.

سپاس گو اين همه كباب بريان.                   ز بهر چه كمر بستى به عصيان؟

پاسخى نداشت غير از خموشى.                ندانست كه اين سايه ست يا كه موشى

 ----------------------------

 به ناگه اين يه تن قلٌاده شل ديد.                سراپا جزء به جزء يكجا بجنبيد.

چو موجى غرّان بسوى ساحل،                   دويد از ته غار تا دَم ساحل.

رگبار انعكاسهاى خورشيد با دريا،                 بسوزاند چشمانش را تا كف پا.

ولى شورى بيفتاد در وجودش.                     همچو برقى در تار و پودش.

شنِ ساحل تشك، امواج آن تن پوشش.         درخت و ميوه اش سايه اى به تن و رويش.

بجاى سايه و تاريكى و حرف،                       شدند همدم او گل، گاهى هم برف.

پس از روزها و ماهها لذت و واقع گرايى،         به فكر افتاد كه اى دوستم كجايى؟

 

 .... ادامه دارد. 🌷تقديم به فرزند و خواهر كوچكم




شعر و داستان از استاد تغذيه درمان: فرشاد خطابى

🌷 نام شعر: گوسفندان، داستان شب (١)


 گوسفندانى را بانگ زد چوپانى پليد،                   گر اين راه را رويد به آبى رسيد.

قسم به خداوند كه آبييست روان،                        زلال و روان و گواراى جان.

بُزى را گماشت كه در پيش رود،                         سگى را براند، گله اى با نيش برد.

بره اى ماند در خفا و نرفت اين راه دراز،               انديشه كرد و شك جست كه آبست يا راز.

بدين گونه كل گله از دور بنگريست،                     بُز و چوپان و گله شتابان، شك چيست.

چوپان كه راه را در پيش رفته بود،                      چو به دّره رسيد، راه كژ كرد زود.

هجوم و آز پرت كرد بُز و گله به آب،                     رود سرخ شد، حلقها خشك زِ آب.

بماند سگ و چوپان يه جا و بره در خفا،               چه فرقيست بين اين چند، هركجا.

سه تن بمانند از اين ماجرا،                            ولى اين كجا، آن كجا و آن ديگر كجا.


 تقديم به فرزند و خواهر كوچكم.

======================================================================================


 


ما چه چیزی در دوستی و در عشق عرضه کرده ایم و یا عرضه خواهیم کرد؟ منظورم خرید جواهرات نیست. صحبت از

 

 

فراهم کردن موجبات اسایش ان شخص، 
 شاخه گلی با لبخند،
 فراهم کردن غذایی سالم با روی باز و بدون توقع کمک در اشپزخانه،
 ماساج،
 سرودن یک شعر،
 پخش کردن اهنگی دلنشین،
 به بهداشت و تغذیه خود اهمیت دادن،
 و کمک در کار منزل،
 چیزهای گرانی نیست. 
 
       در باره وضعیت اقامتم، حتی بهترین وکیل ایالت پاسخ رد به من داد و اظهار کرد که باید به کشور مبدا برگردم. تصمیم گرفتم که کتاب قانون اقامت ایالات متحده را بخوانم و خودم اقدام کنم.  پس ار یکماه مطالعه و پردازش تقاضانامه، مدارک را فرستادم. چند ماه طول کشید که به مرحله مصاحبه رسیدم . دوباره چند ماه انتظار کشیدم که پاسخ با پست رسید. خوشبختانه  موافقت کردند. 
 
       پس از ۱۱ سال تحصیل، تحقیق و ازمایش در فیریولوجی، تغذیه درمانی، سرطان، فلسفه، روانشناسی و اقتصاد جهانی، چکیده معلومات و تجاربم را به شما دوستان عرضه میکنم. بدین طریق دیگر شما نیاز نیست که به چند بن بست برخورد کنید و دوباره به راه اصلی بازگردید. بعبارتی چند سال میانبر زده اید. چه حاصل شما خواهد شد؟
 
 پیشگیری و یا درمان ضعف و بیماریتان،
 افزایش قدرت و استقامت جسمانی، جنسی و روانیتان، 
متناسب شدن اندامتان از راه ۱۰۰٪ طبیعی،
زیباتر شدن چهره شما از طریق کوچکتر شدن بینی، سفیدتر شدن سفیدی چشمان، خوشرنگتر شدن لبها و پوست صورت و بدنتان، کاهش دادن شلی و اویزانی پوست صورت و سایر نقاط بدن، خوش حالت کردن چشمان، و بالاخره ترمیم موهای سر.
بهبود بخشیدن به شیوه زندگیتان از طریق پخش کردن اشعه مثبت به اطرافیان از طریق احترام کلامی و رفتاری و روشهای دیگر که در کتابم به اختصار توضیح داده ام. 

 

       لازم به ذکر یکی از ازمایشهایم به شما عزیزان است. همانطور که از پزشکان خانواده خود و تبلیغات مستقیم و غیر مستقیم رسانه های گروهی شنیده اید، خوردن ۳ تا ۵ لیوان شیر در روز، مصررانه توصیه شده است. هنگامی که باورم بر ان سیستم بود، این روش تغذیه را انجام دادم. به جای اینکه نتیجه بهتر بگیرم، نتیجه ای برعکس ان را گرفتم.  پزشکان، بیمارستانها و متخصصین تغذیه اکادمیک، این توصیه را نیز حتی به بیمارهای بستری شده میکنند. در حالیکه این روش حال این بیماران را یا بدتر کرده، یا مدت درمانشان به این دلیل به تعویق انداخته شده است. پس عملا این روش برخلاف درمان صحیح است. شما دوست عزیز نیز میتوانید این روش را امتحان کنید و ببینید چه نتیجه ای میگیرید. از هر گروه خونی و هر سنی که باشید، نتیجه منفی خواهد شد. ولی وقتی به جای شیر ماست محلی غیر پاستوریزه را به وقت مقرری میل کنید، هم خاصیت غذایی و هم خاصیت دارویی دارد. دارویی که هیچ عارضه جانبی ندارد. وقتی در این مورد از نمایندگان دارو درمانی میپرسم که چرا به جای شیرپاستوریزه ماست محلی توصیه نمیکنید، پاسخهای عامیانه ای از این قبیل میدهند، ؛؛چه فرقی دارد؟ هردو از گاو بیرون میاید.؛ در کتابم توضیح بیشتری در این مورد داده ام. در روشی که من انجام داده ام و بیماران از این روش راضی هستند، در حین توصیه های تغذیه ای و روانی، بیمار را تغذیه میکنم. اولین ملاقات (ویزیت) نیز باید صبح ناشتا باشد. چرا که تغذیه و اموزش همانند ستون بناها، جاده ها و پلها باید از پی ساخته و پرداخته شود. هر بیماری و یا ضعفی دارید، در فرمتان قید میکنید. از اولین ملاقاتمان برای شما پرونده تشکیل داده و شروع به معاینه میکنم. چندین امتحان فیزیکی و روانی میگیرم و دلیل بیماری و ضعفتان را پیدا میکنم. در ملاقات بعدی به کمک سیستم ایمنی خودتان، سایر اعضای بدنتان و عزم خودتان به درمان میپردازم. در تجربه این چند سال این را به دست اورده ام که از هر ۱۰ بیمار ۱ بیمار این روش را شروع میکند. سایر افراد یا فکر باز برای شنیدن روش غیر معمول ندارند، یا از روی سستی اراده، بهانه های متنوع میاورند. مجددا بعرض میرسانم که به جای بحث با این گونه دوستان، از خودم و سایر کسانی که روش من را دنبال کرده اند، سنبل ساخته ام. ما اسناد اثبات این روش هستیم. 

 
 

       تغذیه درمانی فقط حدود ۴۰٪ از سلامت شما را به عهده میگیرد. حدود ۳۰٪ هم به عهده روان درمانی به سبک شرقی (نه به سبک اکادمیک غربی) است. حدود ۳۰٪باقیمانده هم به عهده هوادرمانیست در کتابم تک به تک به چگونگی و عملکرد این ابزار پرداخته ام. با یاری خدا کتابم را نیز به انگلیسی نیز ترجمه خواهم کرد که دوستان خارجی نیز بتوانند بخوانند.

 

 

      با خواندن این مقدمه، با خصوصیات من  کمی اشنا شدید. لازم به ذکر است که قصد فروش هیچ محصولی را ندارم.
 
 ؛؛درمان ، بیماری و دلایل ان در بدن، افکار و اطراف شماست. من وسیله هستم که شما را به این کیفیت زندگی بهتر برسانم.؛؛
  
 
آشنایی با تغذیه درمانی و رواندرمانی.
 

 

       با توجه به اماری که از دوستان، فامیل، مشتریهای فروشگاههای غذایی، پزشکان و بیمارانم جمع اوری کردم، حدود بیش از ۷۰٪ مردم تغذیه درمانی و پاکسازی جسم و روان از این روش را نمیدانند. برخی از روشهای پاسازی یا مکانیکیست (تنقیه، زالو انداختن، شستشوی روده ها از طریق مقعد و غیره). برخی از روشها شیمیایست (خوردن داروهای مختلف). ولی بازدهی همه انها بدون زیاده روی، ۸۰٪ پایین تر از این روش است. چرا که این روش کل بدن را بدون هیچ دارو یا ابزاری، پاکسازی میکند، نه فقط دستگاه گوارش را. در ضمن، انواعی از انگلها با شستشو از دیواده روده جدا نمیشوند. بیش از ۷۰٪ مردم، هنکام ضعف و بیماری به پزشک مراجعه میکنند، بدون توجه به اینکه در چند روز، چند ماه و یا چند سال اخیر چه خورده و اشامیده اند. شاید با کمی مطالعه در مورد تغذیه و تغییر، ان ضعف برطرف شود. چه چیز مضرری خورده و یا اشامیده اید؟ چطور سیستم ایمنی خود را از راه طبیعی و بدون قرص ویتامین ث تقویت کنیم؟ چطور است که فست فود را برای چند هفته کنار بگذارید ( ولی از کنار نخورید) و ببینید فرقی حاصل میشود یا خیر؟ چه عامل یا عواملی میتوانند باعث بروز این ضعف و یا بیماری شوند؟ این درخت عیب یابی ای هست که چه برای عیب یابی یک خودرو و چه برای عیب یابی انسان در ذهن من همیشه ظاهر میشود. اگر از شاخه اول به میوه نرسیدید، به تنه درخت باید برگشت که بتوان به شاخه دوم رفت. روال همچنین باید ادامه پیدا کنه تا به میوه یا گل رسید. نه اینکه درخت را با تبر قطع کنم که ایا به میوه ای برسم یا خیر. 

 

   چطور است پس از سالیان سال نوشیدن نوشابه های شرکتی (الکلی و غیر الکلی) و خوردن غذاهای شرکتی همراه با افزودنیهایی مثل رنگهای خوراکی، مزه های خوداکی، غلیظ کننده های مضر مثل کاراگینن (نوعی ضدیخ)، روغن های هیدروجنه (مثل مارگارین، کره گیاهی)، هورمون رشد و انتی بیونیکهای موجود در کلیه محصولات گوشتی و لبنیاتی شرکتی، نگهدارنده ها (مانند اسید سیتریک)، شیرین کننده های شیمیایی و محصولاتی با دستکاریهای سلولی شده (GMO)، دست به یک پاکسازی بزنیم که حداقل یک استراحتی به اندامهای بدنتان داده باشید.  ممکن است بپرسید: ؛من هیچکدام از اینها را در رستوران سفارش ندادم و یا اینکه روی بسته  و یا بطری ای ننوشته بود. پس چطور میتونم بفهمم؟؛  با توجه به مصاحبه هایی که با مردم به عمل اوردم، ۹۰٪ مردم جزییات مواد غذایی سفارش داده شده در رستوران و خریداری شده از فروشگاه را حتی نگاه نمیکنندو نمیپرسند. حتی اگر دقت کنند، فقط به جدول تغذیه ای نگاه می اندازند که میران قند، چربی، اهن، کلسیم و ویتامین را ذکر کرده است. ولی هیچ توجهی به قسمت ؛مواد تشکیل دهنده؛ نممیکنند. 

 

       خیلی از مردم و پزشکان حتی باور دارند که با وجود این همه مواد شیمیایی در بدن، بدن خود این سموم را دفع میکند. ولی بدن از بدو خلقت برای دفع این گرنه سموم طراحی و افریده نشده است.  امار و درصد صعودی بیماریهای سرطان و ام-اس که هیجکدام عفونی و ویروسی نیست، صحت این امر را ثابت میکند. از سال ۱۹۷۰ میلادی مواد شیمیایی و GMO بیشتری شروع به مخلوط شدن با غذا، تنقلات، شیرینیجات و اشامیدنیهای مردم شد.این نقطه عطف بالا رفتن منحنی جداول بیماریها بود. خداوند خلاقیت عالی و شگفت انگیزی در افرینش ما انسانها به خرج داد، ولی ما نمیتوانیم به دلیل استفاده از مواد شمیایی، GMO و سموم افاتی که ساخته کارخانه های داروسازی است، خدا را مقصر بدانیم. ایا تا بحال به ذهنتان رسیده که ایا ممکن است که این شرکتها از روی عمد سموم و موادی را به کارخانه های غذایی عرضه کنند که با مصرف انها بیماریهای عفونی و غیر عفونی بیشتری بروز کند که دارو و خدمات پزشکی بیشتری بفروشند؟ این تکلیف خانه شماست. منتطر پاسخ شما دوستان هستم.

 

       خداوند بزرگترین و پیچیده ترین مغز را به انسان داد که بهترین پردازش را در میان موجودات زنده میتواند بکند که غذا، فکر و هوای الوده انتخاب کنیم یا خیر. بعبارتی، او حتی این قدرت، ازادی و حق انتخاب را داد تا راه زندگی خود را انتخاب کنیم. چه به سیاهچالی ختم شود، چه به رضوان.  

 

 

       متاسفانه در خیلی کشورها، دامداریهای بزرگ و صنعتی بر خلاف قانون بین الملل، هورمونهای رشد، انتی بیوتیک و مواد سفیدکننده ای را که به محصولات خود می افزایند را در قسمت ؛مواد تشکیل دهنده؛ قید نمیکنند.  مثال ایالات متحده امریکا. FDA (Food and Drug Administration) با علم کامل به این واقعه، یا خود را به جهالت میزند، یا پاسخ نمیدهد و یا تایید این سموم را توجیه میکند. ایا واقعیت اینست که رشوه میگیرند؟ ایا حتی یک مهندس صنایع غذایی و یک متخصص تغذیه در این سازمان بسیار مهم که کیفیت غذایی ۳۶۰ میلیون انسان را بعهده دارد، شاغل نیست؟ یا اینکه در دانشگاهها اینگونه تدریس میشود که این مواد ذکر شده هیچ ضرری برای انسان ندارد؟ خودم شخصا در دفتر قسمت تدریس رشته تغذیه دانشگاه اصفهان، ایران تابلوی مقاله گونه ای نظرم را جلب کرد که حاکی از تشویق مردم به خوردن روغنهای هیدروجنه گیاهی بود. اظهار داشتند که این روغن ویتامین D دارد. هر نوع ویتامینی را میتوان از طریق صنعتی یا ازمایشگاهی به طرز بسیار ساده ای با هر سم خفیفی مثل روغن هیدروجنه، مخلوط کرد و مدعی ویتامیندار بودن او شد. این اشخاص مدعی حتی عملا دروغ هم نگفته اند. با این نقدها هنوز به سیستمهای اکادمیک پزشکی و تغذیه که زیرمجموعه های شرکتهای بزرگ داروسازی هستند، اطمینان دارید؟ پیشنهاد من اینست که پس از فارغ التحصیل شدن، ان روی سکه را نیز مصالعه، تحقیق و ازمایش کنید. در غیر اینصورت  به بن بست های کاری و علمی بسیاری خواهید رسید. گوشه ای از عرایضم به دوستان پزشک است. پیشاپیش از وسعت فکری شما کمال سپاس را دارم. دانشگاه مکه، کلیسا و یا خدا نیست. پس احتمال اشتباه به ان بدهید. در غیر اینصورت ممکن است خود و یا عزیزتان مفعول واقع شوید. ایا ممکن است که خیلی از کودکان، نوجوانان، جوانان، میانسالان و پیرهای سرطانی خواسته و یا نا خواسته مفعول شرکتهای داروسازی واقع شده باشند؟ اگر چنین باشد، محاسبه کنید که چقدر سود خالص در ماه فقط در ایران عایدشان میشود. 

 

 

٪۹۰ مردم فکر میکنند که با خرید هر محصول ارگانیکی، دیگر خود و خانواده شان از هر گونه الودگی غذایی بدور هستند. متاسفانه خلاف این را بارها ثابت کرده ام. مثال:‌فروشگاه بزرگی که به کیفیت غذایی و تنوع محصولات غذایی معروف است،  بارها بخاطر مغزگردوهای مانده و فاسدی که به فروش میرساند، اخطار و تذکر گرفته است.  این فروشگاه های زنجیره ای نیز در ایالات اریزونا و کالیفرنیا واقع  هستند. نتیجه میگیریم که علم تغذیه و فیزیولوجی بدن نیاز است که از مواد درسی دانش اموزان زیر دیپلم هر ملیتی باشد. چون کلیه پیشرفت های ان کشور اعم  از اقتصادی، علمی، کشاورزی، بهداشت، درمان و غیره به ان  بستگی خواهد داشت. 

 

 

 

سوالاتی برای شما از این قبیل ممکن است بوجود بیاید:

 

- چطور میتونم  خوداکی خوب را از بد تشخیص دهم؟

 

- چه چیزایی باید بخورم و بیاشامم.؟

 

- چگونه باید خرید کنم؟

 

- پخت و پز وقت زیادی میگیره، پس چرا بیرون غذا نخورم؟

 

- من وقت ندارم ببینم مواد تشکیل دهنده یه بسته غذایی چیه، هروقت که میخوام خوراکی ای بخرم. تا حالا هم اتفاقی واسم نیفتاده. پس چرا باید مواظب باشم؟

 

- اگه همه این ایرادها تو لبنیات شرکتی و غذاها هست، پس چرا اخبار هیچ چیز ازشون نمیگه؟

 

 

و خیلی سوالها و اظهارات دیگر. اینجاست که شغل و وظیفه انسانی من ایجاب میکند که از این طریق و راه های دیگر شما هموطنان و همزبانانم را در این امر علمی، سیاسی و اقتصادی، اگاه کنم. کتابی را که به زبان فارسی فقط به خاطر اگاه سازی شما عزیزان نوشته ام را به قیمت ۴ دلار به شما عرضه میکنم. اجازه کپی کردن را بشرطی به شما عزیران میدهم که نام نویسنده را تغییر ندهید. چرا که نه تنها که دزدی محسوب میشود، بلکه شخص متقلب قادر به پاسخ دادن به سوالات و درمان بیماران نخواهد بود. هر چند جلد کپی ای که نیاز دارید، بگیرید و همراه با اطلاعات تماسم، پخش کنید. این راه پیشگیری و درمان خیلی از بیماریهای داخلی از جمله سرطان را در بر میگیرد. درست مثل هر علم، حرفه و یا هنری که تصور کنید، این علم به نطر سخت، با صبوری ، فکر باز و پشتکاری، اسان شده و فرا خواهید گرفت. اگر این روش را فرا گرفته و روی خود انجام دهید، پوست، مو، اندام، زیبایی چشمان، بینی و کلیه اندامهای داخلی در حدود ۸۰٪ بهتر از پیش بازدهی خواهند داشت. بعبارتی دیگر، خوشصورت تر، خوش اندام تر، پرقدرت تر و خوش اخلاق تر خواهید شد.  

 

چند نمونه تکلیف که حالتان را بهتر میکند را در اینجا به شما عزیران عرضه میکنم.  توضیحات کامل را در کتاب و یا رو در رو به شما خواهم داد.  در غیراینصورت این صفحه خیلی طولانی خواهد شد. خواندن این کتاب و انجامش، علوم و تجاربیست که روان ، جسم و ظاهر خیلی از شما جهت پیشگیری و درمان خیلی از بیماریهای پوستی و داخلی، نیاز دارد. خیلی از ما ساعتها برای تماشای تلویزیون، کامپیوتر، خواندن داستان و  مجلات صرف میکنیم. ساعتها برای بقا، اسایش و لذتهای روحی و جسمی کار میکنیم تا بلکه بتوانیم انها را بدست بیاوریم، ولی خیلی از ما فراموش میکنیم که: 

 

- ما نمی توانیم انواع لذتهای جسمی و روانی (مزه های مود علاقه مان، شمیم جنگل، عطر خوش جنس مخالف،  صدا و اهنگهای دلخواه مان، شناور شدن، پرواز، تماشای زیباییها، احساس زیباییها، خندیدن، عشق ورزیدن و غیره) را بدون نرون های مغزی، بدون پوستهای اعضأ مختلف بدنمان، بدون سلولهای چشمانمان، بدون سلولهای بینی و گوشهایمان حس کنیم. پس برای لذت از زندگی نیاز به اهمیت و مراقبت از کلیه سلولهای بدنمان، داریم. 

 

- چه به این اصل باور داشته باشید یا خیر، تمامی این سلولها لحظه به لحظه از طریق ما تغذیه میشوند و لحظه به لحظه از طریق ما مواد دفعی خود را دفع میکنند. اگر ما درست با انها رفتار نکرده و تغذیه نکنیم،  انها بدون هیچ تعارف، رودروایسی و رحم به شما درد را به عنوان اخطار، هدیه میکنند.  حال اگر شما درد را با مسکن کشته و به زندگی روزانه خود ادامه دهید، نرون ها را شدیدتر مورد ازار قرار داده اید و میگرن رفته رفته شدیدتر میشود. تا حدی که شما را از شدت درد خانه نشین میکند. این یک مثال کافیست برای کسانی که خود و دیگران را با بی اهمیت بودن به تغذیه و روان با بهانه های گوناگون توجیه میکنند. دلیل اصلی میگرن تغذیه نادرست و فشار روحیست.  من بیماران میگرنی را نیز تحت درمان قرار داده و در عرض چند روز بدون تجویز هیچ دارویی درمان میکنم.  تنها بیمارانی که از پذیرش انها معذورم، بیمارانی هستند که پرتو درمانی و شیمیدرمانی کردند. چرا که سیستم ایمنیشان را که از ابزارهای اصلی من هستند را یا به شدت ضعیف و یا نابود کرده اند. 

 

- این روشها، از راههای اصلی دوری کردن از نوشابه ها، مواد اولیه و غذاهای GMO، هورمونی، انتی بیوتیکی، غلیظ کننده های شیمیایی، مزه های شیمیایی خوراکی، رنگهای شیمیایی خوراکی، روغنهای هیدروجنه، نگهدارنده ها و شیرین کننده های شیمیایی است: به راحتی محصولات ۱۰۰٪ طبیعی و یا ارگانیک بخرید. سعی کنید که غذاها را بصورت فرم اولیه یا پردازش نشده بخرید که هم اطمینان بیشتری پیدا کنید هم ارزانتر برایتان تمام خواهد شد. منظورم چیست؟ مثلا بجای اینکه اب پرتغال بخرید، خود پرتغال را بخرید و میل کنید. این روش هم ارزانتر است، هم سالمتر. چطور؟ وقتی اب پرتغال میخرید، شما همجنین مبلغی جهت برچسب، ظرف استفاده شده، اجرت پردازش و تبلیغ میدهید. از انجایی که رقابت تنگاتنگی بین کلیه شرکتهای نوشابه است،  انها برای رقابت بیشتر با یکدیگر (فعلا مهم نیست که از روی طمع است یا از روی بقا)، کیفیت را از راههای مختلف پایین میاورند که سود بیشتری کنند. انها حتی از محصولات GMO در بخش مواد اولیه، و از مواد بازیافتی در بخش ظروف بخاطر ارزانی انها استفاده میکنند. ولی وقتی خود میوه را میخرید، هیچیک از این مخارج اضافی را پرداخت نمیکنید. چرا که میوه نیاز به تبلیغ ندارد و پردازشی روی ان انجام نشده است. دیگر اینکه پول شما به جیب کشاورزان میرود، نه به جیب این شرکتها که کشاورزان مجبور بشوند کلیه محصولاتشان را پیشاپیش با قیمت بسیار کم به این سوداگران پیشفروش کنند. وقتی که میوه و سبزیجات را بصورت تازه میل میفرمایید، نه تنها از لحاظ تغذیه ای بسیار سالم تر است، بلکه دستگاه گوارش شما را ازار نخواهد داد. مزه میوه تازه نیز همیشه خوشمزه تر و دارای انزیم ها و ویتامینهااند. در غیر اینصورت، انزیمها و ویتامینهای ان کشته میشوند. نتیجتا اینکه با پرداخت این پول به کشاورزان محلی به جای شرکتهای بزرگ، پولتان را دوباره همانند بیش از ۵۰ سال پیش، در شهرتان به گردش دراورده اید. در غیر اینصورت پولتان معلوم نخواهد شد که به کدام کشور و حساب بانکی میرود. متاسفانه سنین پایین تر از۵۰ سال که جمغیت اصلی همه کشورها را تشکیل میدهند، بیشترین مصرف کننده های محصولات غذایی پردازش شده و شرکتی هستند. مثلا به جای بادام  خام که سرشار از پروتیین، کمسیم و سایر مواد معدنی است، پفک نمکی، چیپس، بستنی و اب نبات میخورند. بجای اب و میوه، کوکاکولا و سایر نوشابه های شرکتی که  هم بیماریزا و هم چاق کننده است، مینوشند. این از دلایل اصلی ورشکستگی کشورهای ورشکسته است. 

 

- اگر مجبور به خرید محصولات پردازش شده شدید، حتما قسمت ؛مواد تشکیل دهنده؛ را بخوانید.  مخصوصا این قسمت را برخلاف جدول تغذیه، کمرنگ و یا ریز چاپ میکنند که خریدار یا متوچه ان نشود یا اینکه به دلیل ریز بودن، از خواندنش صرف نظر کرده و بخرد. اگر یکی از ان مواد از جمله مواد اولیه نیست، از خریدش صرف نظر کنید. زیرا یک ماده شیمیایی است. دلیل دیگر ان اینست که هم پول خود را حیف کرده اید، هم بدن خود را به سمت بیماری برده اید. همه سم ها درجا نمیکشند. بعضی از سمها ذره ذره میکشند، برخی موجب مریضیهای خطرناک میشوند.این سموم خفیف در بافتهای ماهیچه ای و چربی بدن مخفی شده و رفته رفته از قدرت و استقامت جسمانی و روانی شما میکاهد. اگر به این روال ادامه دهید، تبدیل به بیمارهای مزمن میشود. MS یکی از انهاست. چه احساسی در این مورد پیدا خواهید کرد؟ بدون اینکه خبر داشته باشید، فریب خورده و مفعول واقع شده اید؟ مفعول تعدادی سرمایه دار حریص سیری ناپذیر؟ این اخر خط نیست. همان شرکتهای دارویی که این مواد شیمیایی را به کارخانه های غذاسازی فروخته اند، همانها هنگام بیماری شما، به شما دارو و خدمات پزشکی میفروشند. یعنی هم از توبره میخورند، هم از اخور. بعبارتی از هر جهت ممکنه، قصد مکیدن شیره جان نا اگاهان را دارند. 

 

- چرا شما باید مواظب باشید؟  بعضی از بیمارانی که در بیمارستانها با بیماریها و عوارض جانبی طاقت فرسای داروهای خطرناک دارند دست و پنجه نرم میکنند، زمانی قبل از بیماریشان، میگفتند:‌ ؛مگه ادم تا کی میخواد زندگی کنه. بابا بیخیال، این ۲ روز زندگی رو بخور و بکش و حال کن. دنیا محل گذره و از این جور حرفها؛ حقیقت اینست که یکهو نمیمیرند که راحت شوند. بهعنوان مثال سرطان میگیرند که مرگی تدریجی است. مرگی که هر روز انتظار مرگ را میکشید، هر روز با عوارض دارویی مجبورند بسازند، پول زیادی باید خرج این مراحل به اصطلاح درمان بپردازند و اطرافیانشان را ازرده و به مدت طولانی زحمت بدهند.  نهایتا حرفهایی که در مورد دیدگاهشان به زندگی زده اند، هیچ پایه و اساس منطقی و فلسفی ندارد. تنها سخن پراکنی است که خود و اطرافیان را با روش زندگی نادرستشان توجیه کنند. نتیجه ان ازار خود و اطرافیانشان است. یعنی هم از لحاظ جسمانی و هم از لحاظ روحی تا چندین ماه و یا سال، عذاب میکشند. این سوال پیش میاید که اگر از مرگ نمیترسید، چرا با وجود اینکه میدانید که از طریق شیمیدرمانی، تا  حد اکثر حدود ۲ سال دیگر بیشتر عمر نیمکنید، تن به ان همه عذاب روحی و جسمی میدهید و شیمیدرمانی را میپذیرید؟ یعنی شیمیدرمانی اسان تر از سالم غذا خوردن است؟

 

 با اماری که بدست اوردم، بیش از ۹۰٪ بیماران سرطانی با شیمیدرمانی موافقت میکنند. دلیل اصلی ان هم ترس از مرگ و اعتماد کورکورانه به سیستم پزشکی غربی و شرکتی است. درست بر خلاف سخن پراکنی ای که بین دوستان و یا با متخصص تغذیه شان کرده اند. حکم اینست که انسان بطور غریزی به زیستن طولانی تر و با کیفیت تر اهمیت میدهد. اگر کوتاهی در این بین انجام شده، دلایل انها جز بهانه هایی برای پوشش حوص و تنبلی شان، چیز دیگری نیست. 

 

- تفریحات سالم، متنوع و بسیاری برای حتی مستمندان وجود دارد. تفریحات ارزانی که هم جسم شما و هم روحتان از انها لذت میبرند. پس اینکه بسیاری از جوانان ایران روی به قلیان، سیگار، مواد مخدر، الگل، شب زنده داری با بازیهای کامپیوتری و فیلم میاورند، یا از روی ؛ندانم کاری؛ یا بی علاقه بودن و یا نا امید بودن و غیره است.  وقتی هم از ایشان میپرسم که چرا خود را به این روز انداخته اید، پاسخ همه انها تقریبا یکسان است (ما جرونها، با این همه محدودیت ها، تفریحی نداریم، مجبودیم رو به اینجور چیزا بیاریم.). این نیز جز بهانه ای برای توجیه بی بند و باری، ارزش دیگری ندارد. چرا که الکل و مواد مخدر را با وجود اینکه در ایران غیر قانونیست را با تمام خطر دستگیری و عوارض خطرناکش به جان میخرید، ولی بازی پینگ پونگ، بازیهای تکی و دسته جمعی خانگی، فراگیری زبان در خانه، شنا، والیبال، بسکتبال، کلاسهای هنری (نقاشی، مجسممه سازی، بازیگری، موسیقی و …) که قانونی هستند، هیچکدام نظر شما را جلب نمیکنند. شاید قبل از اینکه بخواهید سیگار و یا هشیش را امتحان کنید، یکی از تفریحات سالم را بخواهید امتحان کنید. به شما قول میدهم که این تفریحات سالم، نهایتا از تفریحات ناسالم به مراتب ارزانترند. استفاده از مواد مخدر، حتی در صورت رایگان بورن، بسیار گران است. زیرا هم راندمان کاری شما در درازمدت به شدت پایین میرود، هم جسم و روان شما را از هر لحاظ (ضعف جنسی، ضعف قدرتی استقامتی، ضعف عقلانی و غیره در حال و یا درازمدت) به شدت تضعیف میکند. نهایتا اینکه یا ضربه سختی به درامد شما وارد میاورد. یا اینکه باعث اخراجی شما میشود.

Copyright © The Elements, Nutritional Healing, Designed, developed and hosted by Persisca LLC